فارغ از اینکه در اسطورههای ایرانی چه آمده، کهنترین شواهدی که از برگزاری جشن در اعتدال بهاری در اختیار داریم متعلق است به هزاره سوم پیش از میلاد (حدود ۵۰۰۰ سال پیش) که از منطقه میانرودان (بینالنهرین در عراق امروزی) بهدست آمده و بنابر آن شواهد، آشکار میشود که در آن سرزمین (عراق امروزی)، دو جشن، یکی در آغاز فصل گرما و دیگری در آغاز فصل سرما برگزار میشده است. این عید در فرهنگ اقوام دیگر منطقه نیز از کهنترین زمانها شناختهشده بود و بسیاری از مردم جوامع عربی منطقه در دوران پیش از اسلام، آن را جشن میگرفتند.
به گزارش ایسنا، دکتر علی اکبر ولایتی، مشاور امور بینالمللی رهبر انقلاب اسلامی در یادداشتی در روزنامه «ایران» نوشت: نوروز یکی از قدیمیترین و پابرجاترین اعیاد ملی در کل جهان است. بنده در هیچ کشور و نقطهای از جهان چنین مراسمی را که اینطور پایدار و مستمر باشد و هرچه زمان از آن گذشته بر اهمیت آن افزوده شده باشد سراغ ندارم.
در اساطیر کهن ایرانی، جمشید پسر تهمورثِ دیوبند است. در شاهنامه، چنین آمده که چون پس از تهمورث، جمشید که پسر او بود بر تخت پادشاهی نشست، خداوند نیرویی به او ارزانی داشت که همه مرغان و دیوان و پریان را به فرمان خود درآورد. وی به ساختن آلات جنگی پرداخت، رِشتَن و تافتن و بافتن را به مردمان آموخت و به میمنت و فرخی این بهروزی، در روز «هرمزد» از ماه «فروردین» (یکم فروردین) بر تختی که بر آسمان معلق بود، نشست و آن روز را «نوروز» خواند:
«چو خورشیـــــــد تابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمانـــــــــــروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او
شگفتــی فرومانده از بخت او
به جمشید بر، گوهــــر افشاندند
مَر آن روز را «روز نو» خواندند
سر ســـــــال نو، هرمزِ فَروَدیـــــــن
برآسوده از رنج، روی زمیـــــــن
بزرگان به شـــــادی بیاراستنـــــــد
میو جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فـــــرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار».
فارغ از اینکه در اسطورههای ایرانی چه آمده، کهنترین شواهدی که از برگزاری جشن در اعتدال بهاری در اختیار داریم متعلق است به هزاره سوم پیش از میلاد (حدود ۵۰۰۰ سال پیش) که از منطقه میانرودان (بینالنهرین در عراق امروزی) بهدست آمده و بنابر آن شواهد، آشکار میشود که در آن سرزمین (عراق امروزی)، دو جشن، یکی در آغاز فصل گرما و دیگری در آغاز فصل سرما برگزار میشده است. این عید در فرهنگ اقوام دیگر منطقه نیز از کهنترین زمانها شناختهشده بود و بسیاری از مردم جوامع عربی منطقه در دوران پیش از اسلام، آن را جشن میگرفتند. جشن آغاز سرما آیین آماده کردن توشه برای روزگار سرما و آوردن رمه به آغُل و جشن آغاز گرما آیین بیرون آوردن رمه و جشن گرفتن گذر از زمستان سخت آن روزگار بود. تاریخنگاران بر این باورند که به دلیل پیوستگی فرهنگی فلات ایران و منطقه میانرودان (بینالنهرین)، این دو جشن در سراسر منطقه وسیع فلات ایران تا عراق امروز گسترده بوده است. چندان که محمود شُکری آلوسی (۱۹۲۴-۱۸۵۷م)، ادیب و تاریخنگار عراقی، در بلوغالارب فی معرفه احوالالعرب بر این نظر است که نوروز و مهرگان را مردم مدینه در زمان پیش از ظهور اسلام جشن میگرفتهاند. وی به روشنی نوشته است: «مردم مدینه پیش از اسلام دو عید داشتند: نوروز و مهرگان». از یافتههای باستانشناسی میدانیم که ایرانیان در دوران هخامنشی بهخوبی با نوروز آشنا بودند. هر سال مردمان و نمایندگان ملل تابع هخامنشیان با پوشاک قومی و ملی خود در تخت جمشید که کاخ-نیایشگاهِ هخامنشیان بود گرد میآمدند و نوروز را در حضور شاه جشن میگرفتند.
نوروز منشأ الهی و نیکو دارد. جشن نوروز با ظهور اسلام ادامه یافت و از جمله اعیادی بود که مورد تأیید پیشوایان اسلام قرار گرفت.
احادیثی در تأیید جشن نوروز از حضرات ائمه معصوم (علیهمالسلام) منقول است که معروفترینِ آنها روایات منقول از مُعَلّی بن خُنَیس (شهادت: ۱۳۱ق در مدینه) از حضرت امام جعفر صادق(ع) است. معلی بن خنیس از وکلای مالی آن حضرت بوده و احادیثی را بیواسطه از آن حضرت نقل کرده است. شیخ طوسی، احمد بن محمد برقی و علامه حلی او را ثقه دانستهاند و مرحوم آیتالله خویی از وی ۸۰ روایت نقل کرده است. از اهل سنت نیز، ابن مسکان از وی روایت کرده است. مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار آورده است: «عن الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیسٍ عَنِ الصَّادِقِ علیهالسلام أَنَّ یوْمَ النَّیرُوزِ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی أَخَذَ فِیهِ النَّبِی لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ الْعَهْدَ بِغَدِیرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْوَلَایةِ فَطُوبَی لِمَنْ ثَبَتَ عَلَیهَا وَ الْوَیلُ لِمَنْ نَکثَهَا…مَا مِنْ یوْمِ نَوْرُوزٍ إِلَّا نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَج: معلی بن خنیس از حضرت صادق(ع) روایت کرده است که نوروز همان روزی است که پیغمبر(ص) برای امیرالمؤمنین(ع) در غدیر خم بیعت گرفت و اقرار به ولایت او کردند، و خوشا بر آن که بدان ثابت ماند، وای بر آنکه آن را بشکند… و هیچ نوروزی نیاید جز آنکه ما در آن توقعِ فَرَج داریم». مرحوم مجلسی در باب ۲۲ کتاب بحارالانوار میفرماید که: «در بعضی از کتب معتبره روایتی دیدم به سندی از معلّی بن خُنَیس که در نوروز نزد امام صادق(ع) رفتم؛ فرمود: امروز را میشناسی…؟ گفتم روزی است که عجمها بزرگش دارند و به هم هدیه دهند قربانت شوم. فرمود: به کعبهای که در مکه است، این شیوه برای امری است دیرین که تفسیرش کنم برایت تا بفهمی. گفتم: ای آقایم، آن را از شما بدانم دوستتر است نزد من از اینکه مردههایم زنده شوند و دشمنانم بمیرند. فرمود: در نوروز بود که خدا از بندههایش پیمان گرفت او را بپرستند و شریک با او نیاورند و به رسولان و حججش بگروند و به ائمّه (علیهمالسلام) ایمان آرند».
به پیروی از رهنمودهای حضرات ائمه معصوم (علیهمالسلام)، امرای آل بویه به عنوان حاکمان دولت شیعی، در نوروز «بار عام» ( دیدار عمومی) میدادند و برای تهنیت جلوس میکردند. ابوعلی مسکویه در تجاربالامم مینویسد که: عضدالدوله (حکومت: ۳۳۸-۳۷۲ق) با جـلوس نوروزی، جـامه مخصوصی به نام «قبای سِقلاتونی» دربر میکرد. این لباسِ ویژه، برگرفته از همان جامه خـسروانی بود که پادشاهان ایران باستان، در نوروز به تن میکردند. برخی مورخان بر این نظرند که سِقلاتون یا syclaton شهری بوده در روم که از آنجا ماهوت مرغوبی میآوردند. در حدودالعالم آمده که پارچهای که از سِقلاتون میآمد را در اصفهان میدوختند و جامه میکردند. ناصرخسرو میگوید: ««بباف اگر توانی ز علم، سِقلاتون / که علم منطق ابریشم است، پاک از لاس». به نوشته ثعالبی، مـقامات دولتـی دربار آل بویه نـیز، در عید نوروز لباس مخصوصی به تن میکردند. همچنین، رسم بود شاعران نوروزسرا، فرارسیدن نوروز را به شاه شادباش میگفتند؛ یک نمونه از این اشعار را ثعالبی در کتاب یتیمهالدهر آورده که تنوخی (۳۲۷-۳۸۴ق) در حضور عضدالدوله خوانده است و مطلع آن این است: «وَ زاده النیروز فی مُلکه/ عزاً و فی دولته نصراً: نوروز افزود به مملکتش عزت و به دولتش پیروزی.» رسم دیگر این بود که شاعران برای درباریان نیز شعر میفرستادند و به صورت گروهی به نزد امیران آلبویه میرفتند و شعر میخواندند. همچنین، مرسوم بود شاعران در قالب شعر، نوروز را به دوستانشان نیز تبریک میگفتند. در میان مردم رسم بود که در ایام نوروز به یکدیگر پول و اشیای ارزنده، عیدی میدادند. در آن زمان، گویا پخت غذاهایی با گوشت و گندم و جو در نوروز، معمول بوده است. نوروز در دوره آل بویه بهاندازهای اهمیت یافت که صاحببنعَبّاد (۳۲۶ ۳۸۵ق)، وزیر دانشمند آل بویه، کتابی با نام الأعیاد و فضائل النیروز نوشت .
سلسله شیعی فاطمیان مصر هم برای نوروز اهمیت فوقالعادهای قائل بود. مهمترین مناسبتهای تقویمی که از سوی فاطمیان بزرگ داشته میشد، از این قرار بود: آغاز سال هجری، میلاد پیامبر(ص)، عید فطر، عید قربان، نیمه شعبان، میلاد حضرت امام علی(ع)، حضرت امام حسن(ع)، حضرت امام حسین(ع) و حضرت زهرا (س)، اول رمضان، عید غدیر، نوروز، شب اول و شب نیمه ماه رجب. مَقریزی (۷۶۶-۸۴۵ق)، مورخ مصری معاصر دولتهای ممالیک بحری و ممالیک برجی و چرکسی، در کتاب الخطط درباره برگزاری عید نوروز در دوره فاطمیان میگوید: «نوروز یکی از اعیاد رسمی مصر در آن زمان بود. در آن روز، بازارها تعطیل میشد، رفت و آمد در راهها کم میشد، لباس و پوشاک میان خادمان دولت فاطمی و خانوادههایشان تقسیم میشد، عیدی و نیازهای نوروز به آنها داده میشد و مردم در آن روز آتش میافروختند و آب بر سر و روی یکدیگر میپاشیدند. در زمان خلافت الآمر بِالله در عید نوروز لباسهای مردانه، زنانه و مایحتاج نوروز از قبیل مواد غذایی مانند خربزه، انار، خوشههای موز، سبدهای خرما، به، هلیم با گوشت مرغ، گوسفند، گاو و نان میان مردم تقسیم میشد. مردم در این مراسم از میان خود مردی را به نام میرِ نوروز انتخاب میکردند و او معمولاً صورت خود را با آرد یا زغال میپوشاند، سوار بر الاغ میشد و جامه قرمز به تن میکرد و در کوچه و بازار شروع به گشت و گذار میکرد. این میر نوروز از مردم طلب عیدی میکرد و مانند مأمور مالیات دفتر مخصوصی در دست میگرفت و در صورت دریافت نکردن پول و عیدی، بهشوخی، به صورت آنها اندکی آب میپاشید که موجب خنده و شادی آن شخص میشد. مردم در آن روز به شوخی میپرداختند.»
همچنین، صفویان که حامیان فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی بودند ارزش و جایگاه ویژهای برای جشن ملی ایرانیان، نوروز قائل بودند؛ جشنی که – چنانکه پیشتر گفته شد- در احادیث منقول از بعضی از ائمه معصوم (علیهمالسلام)، مورد تأیید قرار گرفته است. پیِترو دلاواله (۱۵۸۶-۱۶۵۲م)، جهانگرد ایتالیایی میگوید که در ایران (عهد صفوی) رسم است که موقع عید نوروز، رؤسا و امرای جدید تعیین میشوند و تعیین داروغه نیز در همان تاریخ انجام میگیرد. همو مینویسد که در روزهای عید نوروز، بزرگان به زیردستان و سالخوردگان به خردسالان عیدی میدهند. همزمان با لحظه تحویل سال، ناگهان ۱۲۱ گلوله توپ با هم شلیک میشدند و گروهی از شیپورنوازان در نقارهخانه میادین بزرگ و بر فراز دیوارهای شهر و برجها، شیپور میزدند و به این ترتیب، آغاز جشن را اعلام میکردند. شاردَن، جهانگرد و جواهرفروش فرانسوی که در اواخر دوران صفوی از ایران دیدن کرده، در سفرنامه خود اشاره کرده که به میمنت نوروز، پادشاه صفوی سکه ضرب میکرد . اما اینکه چگونه این جشن باستانی ایرانیان آغاز سال نو قرار گرفت، خود سخنی دیگر است و حکایتی جدا دارد. پس از تشرف ایرانیان به دین اسلام، نوروز که رسم و آیین کهن ایرانیان بود همچون بسیاری از دیگر آیینهای مردمی، پاس داشته شد. اما چون تقویم رسمی کشور تقویم هجری قمری بود، اول سال متغیر بود و اغلب با نوروز همزمان نمیشد. مبنای تاریخگذاری اسلامی، وضعیت طبیعی ماه در آسمان است و آغاز هر ماه با رؤیت هلال ماه مشخص میشود. از آنجا که در مسائل کشورداری و اموری چون دریافت مالیات از کشاورزان، مراعات تاریخ قمری دشواریهایی نظیر تغییر دائمی ماههای سال را به همراه داشت؛ از طرفی باعث شد که به موازات کاربرد تاریخ قمری، استفاده از تقویم خورشیدی لازم آید و از طرف دیگر، اِعمال اصلاحاتی در تقویم قمری را سبب شود. از جمله این اصلاحات، میتوان به تلاشهای منجمان مسلمان در دورههای حکومت متوکّل (حکومت: ۲۳۲-۲۴۷ ق)، معتضد (حکومت: ۲۷۹ -۲۸۹ ق) و طائع (حکومت: ۳۶۳-۳۸۱ ق) اشاره کرد. در این میان منجمان دوران معتضد عباسی، با وضع کردنِ گاهشماری خراجی (معتضدی)، مشکلات موجود را در محدوده وسیعی از میان برداشتند. اما مشکلات بهطور کامل حل نشده بود. تا اینکه سرانجام سلطان ملکشاه سلجوقی (حکومت: ۴۶۵-۴۸۵ ق) در هشتم رجب ۴۶۷ ق مطابق ۱۴ اسفند ۴۵۳ خورشیدی برای اصلاح تقویم، فرمانی صادر کرد و عبدالرحمن خازِنی (متوفی بعد از ۵۲۵ ق) برای اجرای دستور در سال ۴۶۷ق، در شهر مرو، کار اصلاح تقویم و پایهگذاری تقویم سلطانی را به روش علمی و با همکاری دانشمندان منجم و ریاضیدانی آغاز کرد. این هیأت کار اصلاح تقویم و پایهگذاری گاهشماری جلالی را از ۴۶۷ ق آغاز کرد و در ۴۷۱ ق به پایان رساند. در اینجا تثبیت نوروز در بهار (اعتدال ربیعی) و شروع تاریخ جلالی از روز جمعه اول فروردین ۴۵۸ خورشیدی، برابر نهم رمضان ۴۷۱ ق بود. پیش از آن، نوروز ثابت نبود و در هر چهار سال یک روز نسبت به سال خورشیدی حقیقی، جلو میافتاد. زیرا که یک سال ایرانی معادل ۳۶۵ روز تمام اختیار میشد که طول آن برابر ۱۲ ماه ۳۰ روزی و پنج روز اضافی (اندرگاه) بود. در حالی که سال خورشیدی حقیقی به اندازه کسری، معادل تقریبی ۴۸ دقیقه و ۴۵ ثانیه و ۵۱ ثالثه، بیشتر بود که با احتساب رقمهای بعد از اعشار، زمان دقیق سال خورشیدی به ۲۴۲۲/۳۶۵ روز میرسید. بنابراین، سال ایرانی در هر چهار سال، یک روز یا به طور دقیقتر در هر ۱۲۸ سال، ۳۱ روز نسبت به سال خورشیدی حقیقی اختلاف پیدا میکرد (کمتر بود). خازنی طول سال شمسی را ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۵ دقیقه و ۴۴ ثانیه و ۱۴ ثالثه و ۱۸ رابعه و ۴۵ خامسه محاسبه کرده است. از این نظر، گاهشماری جلالی را دقیقترین گاهشماری جهان دانستهاند. تقویم مسیحی هر ۳۲۲۶ سال یک روز خطا دارد درحالیکه گاهشماری جلالی در هر ۱۱۶ هزار و ۵۲۹ سال یک روز خطا دارد. محل رصد شهرهای اصفهان (پایتخت سلجوقیان)، ری و نیشابور ذکر شده است .